پرطرفدار

دانلود رمان ارباب زاده از مهتاب_ر pdf

رمان عاشقانه
دانلود رمان ارباب زاده از مهتاب_ر pdf

دانلود رمان ارباب زاده از مهتاب_ر pdf

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان:عاشقانه،ارباب رعیتی

خلاصه رمان ارباب زاده

تفنگم و به دیوار تکیه دادم و بسته ی سیگارم و از توی کت شکار دراوردم:

-این خیلی بچه ست خانوم بزرگ حتی ۱۳ سالشم نیست اصلا پریود شده؟ میتونه بچه دار شه؟

بعدشم من زن دارم چطور میتونی هر روز این رعیتای پاپتی رو واسه من پیدا کنی ؟

خانوم بزرگ چارقدش مرتب کرد و با پوزخند گفت: -اون زن شهریت نازاست،اینو بفهم خسرو نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود

-خانوم بزرگ، دخالت توی زندگی منو تمومش کن سیگارم و آتیش زدم و به دختری نگاه کردم که خانوم بزرگ اورده بود….

قسمتی از رمان

برای همین قابلمه ی قرمه سبزی رو از روی اجاق برداشتم و توی قابلمه ی فسنجون خالی کردم.

بعد با ملاقه خوب هم زدم و قابلمه ی قرمه سبزی رو شستم تا برای شب کار کمتری داشته باشم.

مشغول کار بودم که صدای زلزله های اکرم خانوم خونه رو پر کرد. بازم اومده بودن و هنوز هیچی نشده

دعواشون با خواهر و برادرای کوچیک ترم شروع شده بود. داشتم ظرفای شام رو اماده میکردم که سیما و خواهرش وارد پستو شدن.

من با اینکه اصلا میل نداشتم با اکرم خانوم حال احوال کردم که یهو صدای جیغ سیما خونه رو پر کرد: ذلیل مرده این چیه؟

پس خورشتا کجان؟ با ترس به عقب برگشتم و با دیدن سیما که با ملاقه به طرفم میومد پشت اکرم قائم شدم و گفتم:

خ…خب خو…خورشتا رو…رو اجاقن. م…مگه خو…خودت ن…نگفتی قا…قاطی کن؟

من گفتم خورشت همسایه رو با قرمه سبزی خودمون قاطی کنی… ای تو بمیری از دستت راحت شم…

اکرم که هاج و واج مونده بود طرف خواهرش رفت و گفت: الهی بمیرم واست که باید حرص یتیم یکی دیگه رو بخوری.

حالا حرص نخور خواهر، اتفاقیه که افتاده… سیما که به طرفم یورش آورد از پستو بیرون زدم و خودم و به طويله رسوندم.

بعد پشت علوفه ها قائم شدم تا دستش بهم نرسه. کارم اشتباه بود، درست. ولی از قصد نکرده بودم و سیما اینو نمیفهمید.

توی علوفه ها که قائم شده بودم دعا میکردم یادش بره یا اکرم بتونه کاری کنه که کتکم نزنه

اما صدای اسد و که شنیدم فهمیدم اینبار سیما خیلی عصبی شده…

 

قیمت۳۳۰۰۰

  • نام کتاب:

    ارباب زاده

  • نویسنده: مهتاب-ر
  • ژانر: عاشقانه،ارباب رعیتی
  • تعداد صفحات: 910
  • رمان های پیشنهادی

    دیدگاه خود را بگذارید