دانلود رمان قمار جوکر pdf از عطیه شکری

دانلود رمان قمار جوکر pdf از عطیه شکری
برای اندروید و کامپیوتر
ژانر : روانشناختی،انتقامی،رازآلود
خلاصه رمان قمار جوکر
دخترک دو قدم به عقب برداشت و اخم غلیظی کرد: از من چی می خوای؟
چشمان جوکر برق عجیبی زد که ترس را به دل دخترک راه داد: می خوام نمایش تو رو ببینم سرگرمم کن!
– مثله این که اشتباه گرفتی نمایش کار توعه نه من!
پسرک جوکر پشت دست دختر را گرفت و لبخند زیبایی زد:
ولی من مطمئنما تو ماهرتری!
قسمتی از رمان
نگاهی به ساعت مچی دست چرمی اش انداخت و ز یر لب آهی کشید. ساعت
از دو و نیم شب گذشته بود و پدرش الان باید در حال دیدن خواب هفت پادشاه باشد.
پله های ویلا را با سرعت طی کرد و خودش را به سالن نیمه تاریک خانه رساند.
چشم چرخاند و با دیدن عمو سهرابش سر جایش خشک شد.
این مرد از صد فرسخی هم برای این دخترک قاتل، خطرناک بود. دلش می
خواست این مرد کفتار صفت را از روی زمین پاک کند اما از ترس آن که مبادا
پدرش با او سر لج بیافتد، همیشه عقب نشینی میکرد
سرش درد می کرد برای تمام بدبختی هایی که از دار دنیا باید با خودش یدک می کشید.
سهراب لبخند منزجر کننده ای زد که در همان تاریکی شب هم به روح تارا
داشت ت*جاوز می کرد.
– غریبگی می کنی عزیزم! بیا بغل عمو.
حیف واژه ی عمو که این مرد فقط از آن اسمش را یدک می کشید. به اختیار
قدمی به عقب برداشت و آب دهانش را به سخت قورت داد. باید می رفت. از
تنهایی با این مرد وحشت داشت. سنش کمتر که بود کم توسط این مرد به
ظاهر عمو مورد دست درازی قرار نگرفته بود. از همان زمان ها یک قانون نانوشته برای
خودش داشت؛ حدالامکان از عمو سهرابت دور بمان!
به سرعت سمت در خانه چرخید اما سهراب از او زرنگ تر بود و با شلیک تیر
بیهوش کننده ای او را از پا درآورد.
پر از ناامیدی به فاصله ی کمش با در چشم دوخت و قطره اشکی گوشه ی
چشمانش را تر کرد. قبل از آن که بیهوش شود در آغوش سهراب فرو رفت و به
خود لرزید. باز هم گذشته ها داشت برایش تکرار می شد..
دیدگاه خود را بگذارید