پرطرفدار

رمان مردم این شهر حسودند  از نیلوفر قنبری

رمان پرطرفدار ، رمان عاشقانه
رمان مردم این شهر حسودند  از نیلوفر قنبری

دانلود رمان مردم این شهر حسودند  از نیلوفر قنبری

ژانر : عاشقانه

خلاصه رمان مردم این شهر حسودند

به نام او که هجران و شبِ فرقت را یار بود می‌روم از این شهر، می‌گریزم‌ از خاطراتی که طعم قهوه‌های تلخ دست نخورده می‌دهند.

گم می‌شوم در هیاهوی شهری که کوچه‌ به کوچه‌اش به نام توست. می‌خواهم بمانم و بهانه کنم تو را؛

اما می‌گریم برای آخرین بهانه‌ات برای نماندن که نمی‌شود، نمی‌رسیم ما به هم… که شاید مردم این شهر حسودند…

دانلود رمان رعیت ارباب زاده

دانلود رمان عموزاده

بخشی از رمان

روزهای زیبای بهار در خانه پرتوی ها سرد و بی روح می گذرد.

پنج روز از فروردین گذشته، اما گویی بانوی بهار هرگز از از این خانه گذر نکرده.

شبی نیست که از خانه ی یاسر صدای جر و بحث بلند نشود‌

یاسر هر روز و هر شب سلبی ناز را مقصر این اوضاع می‌داند جنینش را مایه ی بدبختی می‌داند و این میان زری سعی دارد حامی دخترش باشد.

مهراج جرات ندارد جلوی عمویش آفتابی شود.

روز اول عید نوروز با گیسو صادق و خواهرش برای به جا آوردن رسم و رسومات به دیدنشان رفتند.

یاسر با مهراج سرد رفتار کرد و سلبی ناز مدام استرس داشت نکند باز دعوا بشود.

این نکندها داشت او را از پا در می آورد.

خسته بود از اینکه باید مدام منتظر مشاجره و بی احترامی بماند.

اعصاب و روانش تحلیل برود و گوشت تنش آب بشود که نکند یاسر کمربند بکشد سمت او و مادرش و حتى مهراج.

امروز صبح که از خواب بیدار شده، حس بدتری نسبت به روزهای قبل دارد.

باز دلش شور میزند و این دلشوره هایش همیشه پیش درآمد اتفاقات بدی هستند.

شک ندارد امروز قرار است یک بلای جدید از آسمان برایش نازل بشود.

نور آفتاب از پنجره به داخل اتاقش دست درازی می کند شاید کمی از سرمای اتاق را بدزدد.

رمان های پیشنهادی

دیدگاه خود را بگذارید